-
رویاهای کوچک
چهارشنبه 9 فروردینماه سال 1385 12:31
رویا های کوچک ترانه از آناتما ترجمه از حسین غریب در این شامگاه جان تو خواهد خفت اما روزی حقیقت درد را احساس خواهی نمود شاید آن زمان مرا آنگونه که هستم بیابی ذره ای کوچک بازمانده از توفان احساس نه کم بار برتو باور یافتم گذاردم که باز گردی بدانی... بدست آری...می دانی باید می رفتم... اما ماندم شاید همیشه می دانستم که...
-
مرا جانی بخش
سهشنبه 8 فروردینماه سال 1385 10:50
مرا جانی بخش ترانه از امیلی ترجمه از حسین غریب چگونه به چشمان من چون دو دریچه ی باز که تو را به درونم می برد نگاه می کنی آن جا که من احساس کرختی و رخوت می کنم بی جان روح من در جایی سرد خفته است تا آن زمان که تو بیابیش وآن را به خانه باز گردانی مرا بیدار کن مرا از درون بیدار کن نمی توانم بیدار شوم مرا از درون بیدار کن...
-
مرا در بند خویش کن
جمعه 26 اسفندماه سال 1384 12:03
مرا در بند خویش کن ترانه از امیلی ترجمه از حسین غریب تو مرا به یاد نمی آری اما من تو را به یاد می آورم سخت در تلاشم که به تو دیگر نیندیشم اما چه کسی می تواند بر رویاهایش چیره شود؟ و رویاهای من ... به تو ایمان دارم همه چیز را رها خواهم کرد تنها برای آنکه تو را پیدا کنم باید با تو باشم تا زنده بمانم تا دمی بر آورم مرا...
-
شب بخیر
شنبه 22 بهمنماه سال 1384 10:53
ترانه از امیلی Song from : Amy lee ترجمه از حسین غریب Translated by : H.Gharib شب بخیر Goodnight شبت بخیر، آسوده بخواب Goodnight , sleep tight دیگر اشک مریز No more tears صبحدم اینجا خواهم بود In the morning I'll be here آن دم که می گویی شب بخیر And when you say goodnight چشمانت را از اشک هایت پاک کن Dry your tears...
-
ماندگار
جمعه 21 بهمنماه سال 1384 22:15
از امیلی ترجمه حسین غریب کلمات طولانی فراموش شده به آرامی در گوشم نجوا می شوند هنوز نمی دانم چه چیز مرا اینجا نگاه داشته آن دم که از درونم تهی گشتم دانستم که تو هوز اینجایی مرا نگاه می کنی مرا می خواهی می توانم این را احساس کنم که مرا پایین می کشی از تو می ترسم تو را دوست می دارم نمی گذارم که مرا به پایین بکشی تو را...
-
مظلومیت حسین
پنجشنبه 20 بهمنماه سال 1384 12:46
ای کاش می دانستیم که حسین برای چه قیام کرد ای کاش می دانستیم که حسین محتاج اشکهای من و تو نیست ای کاش می دانستیم که ... تصاویر زیر مربوط به سوک امام حسین در محرم سال گذشته است به راستی که از اندیشه و منش حسین بسیار دوریم این همون مراسمیه که بهش می گن حسین پارتی دلم به حال امام حسین و مظلومیتش می سوزه ای کاش لااقل اگه...
-
نگاهی به قیام حسین (ع)
پنجشنبه 20 بهمنماه سال 1384 12:37
بسم االه الرحمن الرحیم السلام علیک یا ثارالله اگر حسین را فارغ از تمامی جنبه های معنوی ومقدسش بنگریم مردی را خواهیم یافت که از بذل جان در راه عقیده وآرمانش فرو گذار نیست مردی که برای ایمانش جان و مال و عزیزانش را به هیچ گرفت اگر حسین به عالمیان درس دینداری ندهد (که می دهد) لااقل فریاد آزادگی و به زیر یوغ ظلم نرفتن را...
-
حسین عاشق بود
چهارشنبه 19 بهمنماه سال 1384 22:45
انکسرت ظهری و قلت حیلتی
-
یا ابوالفضل عباس
سهشنبه 18 بهمنماه سال 1384 21:47
به لب های تشنه ی دریا دل کربلا، ابوالفضل عباس چشم بارانی ما در هوس روی تو سوخت دل ما در طلبت خون شد و در کوی تو سوخت خشک شد چشمه ی چشمم،ز غم چشم تو چون ز آتش کینه دلان چشم بلاجوی تو سوخت لاله گون فرق تو در معرکه ی عشق شکافت هرم تیر ستم آن خرمن گیسوی تو سوخت مشک هم آب شد از خجلت روی تو چو دید لب دریا لب تفتیده ی حق گوی...
-
عروسک
دوشنبه 17 بهمنماه سال 1384 17:57
پسرک از پشت ویترین مغازه به عروسک زیبا نگاه می کرد. عروسک را درون یک قاب شیشه ای جدا از دیگر اسباب بازی ها قرار داده بودند. با خود گفت یک روز عروسک را خواهم خرید. دست در جیب خود کرد حتا یک سنت هم نداشت روی عروسک قیمت زده بودند 10000دلار. با خود گفت که اگر تا 10 سال دیگر همین طور هر روز بیدار شود و گل بفروشد میتواند...
-
خواب ابدی
یکشنبه 16 بهمنماه سال 1384 12:29
مرد در تاریکی اتاق چشمانش را بسته بود تا او را در خیال خود آورد حقیقت تلخ دنیای ما اینست که آرزوها را باید در چشمان بسته ی خود و در مکانی جز آنجایی که هستیم پیدا کنیم دخترک در مقابل دیدگانش راه می رفت چشمانش را باز کرد تنها سیاهی اتاق را می توانست ببیند دوباره چشمانش را بست دخترک باز نمایان شد مرد تصمیم گرفت که دیگر...
-
حتا پس از مرگ
شنبه 15 بهمنماه سال 1384 21:01
ترانه از امیلی ترجمه از حسین غریب حتا پس از مرگ دلیلی بر من ببخش تا باور آورم بر این که تو دیگر رفته ای من سایه ات را می بینم، می دانم که آنان در اشتباهند ماهتاب بر زمین قهوه ای نرم می تابد و مرا به آنجا که تو آرمیده ای رهنمون می سازد آن ها تو را از من دور ساختند ولی اکنون من تو را به خانه باز می گردانم تا ابد اینجا...
-
تجربه ای نا خوشایند
شنبه 15 بهمنماه سال 1384 00:38
و خدایی که در این نزدیکیست... دستی که با خودکارش قهر کرده باشد اینکه بخواهد دوباره بنویسد سخت می نماید ولی گاهی درد ها وتشویش ها تمامی مرزها ونبایدها را در هم می شکنند واحساس را متبلور می سازند. لحظات یاس و نومیدی، غم وناکامی و نارضایتی از شرایط را تجربه کرده ای؟ می خواهی هر آنچه را که بدست آورده ای یا بر تو بخشیده...
-
گلایه از تقدیر
جمعه 14 بهمنماه سال 1384 23:50
به نام آنکه درد و درمان را آفرید از جایی حرف می زنم که انتهای خوشبختیست و از زمانی که سخت ترین لحظه ی دنیاست جایی که نهایت خوشبختی توست ولی می دانی که تمام میشود و دوباره باز تو تنها خواهی ماند بی او. می دانی که اکنون زمان شادی توست برترین لحظه ی عمرت آمده ولی تو شاد نیستی چون خواهد گذشت اینجا ساعت انگار می دود و تو...
-
سلام
جمعه 14 بهمنماه سال 1384 23:10
ترانه از امیلی برگردان حسین غریب دوباره باز زنگ زمین بازی مدرسه به صدا در آمده ابرهای باران باز آمده اند تا بازی کنند کسی به تو نگفت که او دیگر نفس نخواهد کشید سلام من پندار تو هستم که به تو کسی را می بخشم تا با او صحبت کنی سلام اگر من لبخند می زنم و این را باور ندارم می دانم که به زودی از این رویا بر خواهم خاست تلاش...