پسری در تبعیدگاه ابدی

ترجمه ها ،داستان ها، مقالات و ترانه های حسین غریب

پسری در تبعیدگاه ابدی

ترجمه ها ،داستان ها، مقالات و ترانه های حسین غریب

تجربه ای نا خوشایند

و خدایی که در این نزدیکیست...


 


دستی که با خودکارش قهر کرده باشد اینکه بخواهد دوباره بنویسد سخت می نماید ولی گاهی درد ها وتشویش ها تمامی مرزها ونبایدها را در هم می شکنند واحساس را متبلور می سازند.


 


لحظات یاس و نومیدی، غم وناکامی و نارضایتی از شرایط را تجربه کرده ای؟ می خواهی هر آنچه را که بدست آورده ای یا بر تو بخشیده اند را از میان برداری و نیستی خود را بالاتر از همه ی اینها می خواهی،می خواهی نباشی تا درد ها واندوه هایت هم نباشند می خواهی فرار کنی آری شکست خورده ای ومی خواهی که از همه چیز بگریزی چه کسی می داند شاید فرار و گریز از زیستن تو را به ورطه ای تاریکتر افکند چگونه امروز را می کشی به امید فردایی چون امروز؟ در زمان باید زیست و سپر را محکم بر سر گرفت مردانه باید ماند و با بازیهای تقدیر کنار آمد زندگی قمار خانه ایست که تنها مرگ آخرین برگ برنده ات را از تو می گیرد پس محکم بایست و بدان که همین امروز هم مال توست و نگو که فردا ار آن منست همین لحظه را غنیمت شمار وبدان که تنها مرگ تو را از تلاش باز می دارد.


 


وقتی که کوهی از ترسها وتشویش ها


بر دوشم سنگینی می کند


این کوه، این ساختمانهای بلند


در انعکاس هیاهوی شهر


فریاد می زنند


مشترک مورد نظر در دسترس نمی باشد!


پس چراغ ها را خاموش می کنم


دلم می خواهد در وسعت جهان


نقطه ای شوم که نا پیداست


محو گردم در هماغوشی با تاریکی ها


تا وقتی که آمدی


نگویی کجاست!


 


والسلام